زیر درخت نارون

شاپرک خانوم مینویسد...

زیر درخت نارون

شاپرک خانوم مینویسد...

۴.

داره بارون تندی میاد... بعد از مدتها بالاخره بارون اومد و حالا من با وجود تموم کارایی که سرم ریخته به هر بهانه ایی از اتاق میرم بیرون تا بوی بارونو با تموم وجودم داخل ریه هام بدم...اصلا واسم مهم نیست کتونیه کرم رنگم که خیلیم دوسش دارم خیس بشه...این بارون به ادم حس تازگی میده ...قطره های درشتش که به صورتم میخوره ...موهام که خیس میشه ... اون حس وحشی بودنم بیدار میشه و خدا به داد اون کسی برسه که جفتم نشسته باشه!

۱.

صدای قلب نیست... 

صدای پای توست که شبها در سینه ام میدود ...

کافیست کمی خسته شوی... 

کافیست بایستی...